پسرم مروارید داره
پسرک ناز مامان ببین من چند وقته ننوشتم! از تنبلی و بی فکریم نبوده که، مامانم شما مهلت نمیدی... اصلا دوست نداری منو مشغول کاری ببینی، میای ازم بالا میری میگی راه ببرمت... این مدتم که درگیر درد دندونات بودیم... بیقراریای روز و شبت... غذا نخوردنات... فقط و فقط طلب می می کردنت... الانم خوابیدی کنارم و می می میخوری که میتونم بنویسم اونم به زحمت با گوشی... دوهفته پیش من و مامان قشنگ فک کردیم شما دندون دراوردی! انگشت میزذیم تیز بود ولی به چشم نمیومد... اینقدم بداخلاق بودی گفتیم حتما دندونه، منم مهمونامو دعوت کردم برای هفته بعدش... تو این مدت هم خودم سه بار برات آش دندونی پختم بلکه به گفته دوستان زودتر دندون بزنه بیرون، هرچنذ به این چیزا م...
نویسنده :
مامان نغمه
13:41