هفتۀ 26...
سلام بادمجان قلمی لذیذ من... تاخیر مامانو می بخشی دیگه؟ بهت بگم این مدت چی به سرم اومد یا نه؟! دلت نلرزه یه وقت؟ البته تو که از همه چی با خبری! :) اصلا یادم نیست از چیا باید بگم... از خریدی که با مامان قشنگ رفتیم جمهوری... و گهوارۀ بی بی کوی خوشگل شمارو خریدیم، از مینی واشری که برای شستن لباسای نازنازی شما گرفتیم، از روروئکت که بالاخره حریف مامان قشنگ نشدم و خرید؟ از یه روز با خاله ندا و مامان قشنگ مولوی رفتن و خریدن پارچۀ شیشه ای برای پرده و عروسکای خرسی که روش بچسبونیم؟ از عروسکای موزیکال برای کالسکت؟ از پرده ای که مامان قشنگ دوختش و با کمک همدیگه عروسکارو با اتو بهش چسبوندیم و فوق العاده شد؟ از کجا بگم مامانی؟ از اینک...