هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

ختنه !

1392/12/13 23:41
نویسنده : مامان نغمه
1,592 بازدید
اشتراک گذاری

سخت بود ولی این مرحله هم اصل کاریش تموم شد...

ختنه رو میگم...

هی امروز و فردا کردم... اصلا وقتی شما به دنیا اومدی و بعدش بهم گفتن کی ختنش میکنی، انگار تازه یادم افتاد همچین اتفاقی در راهه! مخصوصا برای من که برادر هم نداشتم چندان قابل درک نبود این مساله... اوایل که گفتیم نافت بیفته... نافت که 16 روز طول کشید بعدم که دکترت گفت 8 ماه به بعد، و ما کمی مردد شدیم... و بعدش که درگیر کمخونیت شدیم و گفتم حالاحالا بهش فکر نمیکنم! بعدترش که جریان شلی شکمت اومد وسط و بعدشم که واکسن... دیگه دیدم خیلی دیر میشه... اگه تا قبل از عید فکری به حالش نکنیم یه ماه الکی عقب می افته و دیگه از روش حلقه هم نمیشه استفاده کرد... با تحقیقاتی که کردم دکتر رو انتخاب کردیم و سریع وقت گرفتم... خودمونو توی عمل انجام شده قرار دادم!

روز یه شنبه 11 اسفند ماه با بابا مهدی راهی شدیم... یه نی نی دیگه هم اومده بود ختنه بشه که از شما یه ماه دقیقا کوچیکتر بود... کاش ما هم یه ماه جلوتر این کارو انجام میدادیم چون حرکات پای شما شروع شده و هی سختی کار بیشتر میشه...

دکتر منو از اتاق بیرون کرد و بابا مهدی بالای سر شما بود... منم یه طبقه اومدم پایین و تلفنی با خاله ندا خودمو مشغول کردم، ولی مگه می تونستم صدای جیغ و گریۀ شما رو نشنوم؟! دلم ریش ریش بود... اما نمی خواستم گریه کنم...

تا اومدم توی مطب دکتر شمارو از اتاق بیرون آورد و گفت صلوات بفرستین... بعد گفت شادوماده برای سلامتیش دست بزن بزن... همه دست زدن... شما رو داد توی بغل من... منم تندی توی اتاق شیر بهت شیر دادم که آروم بشی... البته شب سختی داشتی... نعره می زدی از درد، البته من قبل از ختنه بهت قطره استامینوفن داده بودم... دکتر شربت سفالکسین هم داده بود که می ترسیدم نخوری ولی به خاطر مزۀ توت فرنگیش دوست داشتی و خوردی... همش نگران جیش شما بودیم... تا ساعت 3 صبح جیش نکردی! 9 ساعت گذشته بود... هی توی نت گشتیم، به دوستام اس ام اس زدم! در واقع مزاحمشون شدم... دو روزم بود پی پی نکرده بودی! خلاصه همه چی قاطی شده بود... یهو دیدم پوشک شما خیس شده و از اونجا که این پوشکا زیادی جاذبن بابایی وسواسی پوشکو شکافت تا متوجه شدیم بله، شما جیش کردی و با خیال راحت من و بابایی و مامان قشنگ گرفتیم خوابیدیم!

قربونت برم الهی همیش تنت سلامت باشه... ایشالا زودی حلقۀ ختنه به راحتی و بی دردسر بیفته...

اینم مطب دکتر قبل از ختنه...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مادرانه
14 اسفند 92 1:48
بسلامتی مامان جان ،روزبروز باتجربه تر ازپیش میشی قربونت برم....ان شاالله خدا به ما فرصت بده دومادیشم ببینیم
مامان نغمه
پاسخ
ایشالا ایشالا الهی که همیشه سایه ت روی سر ماست مامانم
حبه قند
14 اسفند 92 20:01
اینو خوب اومدی مامان نغمه واقعا ما که برادر نداشتیم خیلی در مورد مقوله ختنه اشنایی نداریم. مبارک باشه بسلامتی باشه. هیراد ما شیر کوچولومون حتما قوی هست بهرحال درد هست و اون هم تحمل می کنه خیلی خوب کاری کردی که بردیش دیگه خیالت راحته کاملا تا عید خوب میشه و انشاله که هر روز قوی تر میشه گلم. عزیزم نی نی ها هر روز یه کار جدید دارن و ما ها میشیم کوله باری از تجربه. راستی ببخشید این هندونه که رو دستتونه کیلو چنده؟؟؟ واسه دخترم میخوام !!!!
مامان نغمه
پاسخ
ای قربون شما و دختر گلتون که نیومده دل ما رو برده بشم...
زهرا
14 اسفند 92 23:02
نمیدونم چرا یادم رفته بود ادرس وبلاگ....بعد یهو یادم افتاد که هیراد گلی وبلاگ داره...بعد همه ی پستارو باهم خوندم....خب خداروشکر مشکلات داره کم کم از جلوی پات میره کنار...داری با نی نی داری خو میگیری با استرس کمتر....خداروشکر ...از طرف خاله زهرا ببوس شاه پسرو نغمه جان
مامان نغمه
پاسخ
مرسی دوستم... فدای تو
سعیده
15 اسفند 92 14:02
الهی بگردم چه قدر باید سخت باشه. آفرین به تو مامان قوییی ایشالا به سلامتی مامانی
مامان نغمه
پاسخ
مرسی دوست گلم
آتا
16 اسفند 92 15:58
به سلامتی باشه عزیزم. هندونه کوچولو رو ببین. انشالله جشن دامادیت پسر قشنگ
مامان نغمه
پاسخ
مرسی دوست گلم
darya
16 اسفند 92 18:24
سلام عزیزم مبارک باشه عزیزمم به سلامتی ان شالله دامادیش ما هم این مرحله رو پیش رو داریم خیلی میترسم برا همین منم هی امروز فردا میکنم
مامان نغمه
پاسخ
سلام عزیزم هر چی زودتر بهتر باور کن
مامان الینا خانم
16 اسفند 92 20:26
ای جونم الهی خاله فدات بشه گل پسر واسه خودت مرد شدی نفسمم مامان نغمه جون مبارک باشه به سلامتی
مامان نغمه
پاسخ
قربونت برم مرسی گلم محبت داری
مامان نی نی کوچولو
17 اسفند 92 13:40
سلام مامان نغمه گل.وای عزیزم الهی من قربونش برم.مبارکت باشه کوچولوی خالهنغمه جان منم خیلی میترسم هنوز طاها رو ختنه نکردیم.ما هم تا قبل عید میخوایم ببریمش البته منکه دلشو ندارم.حتی نمیخوام بهش فکر کنم.چند روز مراقبت لازم داره؟
مامان نغمه
پاسخ
سلام عزیزم خدا نکنه نترس گلم ترسش مال قبلشه ولی اونقدا هم سخت نیست... تا جیش اول رو بکنه یه کم بی تابه بعدش دیگه همه چی کم کم حله، روز اول کمی مراقبت بیشتر میخواد بعد از اون دیگه یادت میره یه حلقه بهشه ))
زی زی بانو
20 اسفند 92 17:14
ختنه اش مباررررررررررررررررررک
مامان نغمه
پاسخ
مرسی عزیزم