هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

سرماخوردگی بد است!

1392/12/23 13:07
نویسنده : مامان نغمه
962 بازدید
اشتراک گذاری

چه روزایی بود... چه شبی!

عصر دوشنبه بود حس کردم شما کمی داغی... البته از صبحش حس میکردم ولی هی خنک میشدی... گفتم نکنه بیقراریهات مال همین باشه... درجه رو گذاشتم دیدم هی داره میره بالاتر! 37/8 ایستاد... داشتم سکته میکردم که چرا الکی تب کردی... به بابایی زنگ زدم گفت توی راهم الان میام... به مامان قشنگ زنگ زدم گفت استامینوفن بده... قبلش به خاله ندا زنگ زدم گفت زیر 38/1 برای بچه های این سن تب نیست، شاید مایعات بدنش کم شده... بهش حسابی شیر بده... اما آخه شما شیر هم درست نمی خوردی که! هی پس می زدی با گریه... استامینوفن دادم... روی پیشونیت دستمال خیس گذاشتم... بابایی اومد... کمی خوابیدی... ما به کارامون رسیدیم و آماده شدیم بریم خونۀ مامان قشنگ... چون من می خواستم شب اونجا بمونم... فرداش جایی کار داشتم... قبل رفتن دوباره درجه گذاشتیم دیدیم 38/4 شده... دیگه من داشتم دق میکردم به خاله که گفتیم گفت نگران نباش چیزی نیست ولی دکتر ببرش حتما... سریع رفتیم بیمارستان کودکان تهران... البته که اصلا دوست نداشتم اونجا بریم ولی خب ساعت 11 و نیم شب جای دیگه ای نمیشد رفت! نگم بهتره.. نگم که دکتر احمق (ببخشید) بدون معاینه درست درمون چه تشخیص بدی داد... آزمایش خون و ادرار برات نوشت و گفت بستری هم باید بشی!! سریع اومدیم خونه و سعی کردیم آزمایش ادرار شما رو انجام بدیم... همین رسیدیم جیش کردی و بابایی سریع رفت بیمارستان و طفلی ساعت 3 صبح با جواب اومد و خدا رو شکر عفونت ادرار نداشتی... ولی دل نگرانی من اونقد بود که تا صبح بالای سر شما گریه کردم... داشتم از نگرانی می مردم... صبح تقریبا تب نداشتی ولی راهی دکتر خودت شدیم... و خب دکتر تشخیص داد که شما سرما خوردی... علت اون شیر نخوردنا هم گلو دردت بود الهی برات بمیرم... دارو داد و راهی خونه مامان قشنگ شدیم...

الهی من فدات بشم کی میشه راحت بگی چه مشکلی داری (خدای نکرده) و اینطوری نباشه که ما نفهمیم...

چهارشنبه هم شما رو بردیم دکتر و حلقه ختنت که کاملا جدا شده بود ولی بیرون نمی اومد رو برید... دیگه رسما آقا شدیا چشمک

همچنان داروهاتو می خوری... الهی که دیگه مریضیتو نبینم عشقم... ایشالا تنت همیشه سلامت باشه نفسم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

حبه قند
23 اسفند 92 16:31
احتمالا از خودت گرفته گلم. اینجور وقتا خیلی هل نکن مرتب که استامینوفن بده و نی نی رو ببر دکتر خودش.اینطوری بهتره.انشاله هیراد جان زودی خوب بشه و شومبولش هم مبارک باشه.
مامان نغمه
پاسخ
آفرین به تو دوستم که با اینکه هنوز نی نی نیومده ولی خیلی واردی و می تونی خونسردیتو حفظ کنی، کاش منم بتونم گلم... من ترسیدم تبش هی بره بالا... تجربه میشه دیگه البته ایشالا هیچوقت دیگه پیش نیاد...
آتا
24 اسفند 92 3:33
من از تب خیلی می ترسم. نمی دونم را. خداروشکر که الان هیراد جونی بهتره. انشالله همیشه سلامت باشه . مرد شدنش هم مبارک
مامان نغمه
پاسخ
ایشالا نی نی دار شدی هیچوقت تب نکنه مرسی عزیزم
مامان نی نی کوچولو
24 اسفند 92 18:30
آخی الهی بمیرم براشبیچاره بچه چی کشیده.قربونش برم آخه بیچاره بچه ها زبونم ندارن که بگن.نغمه جان منم دقیقا مثل تو هستم.تا طاها یه طوریش میشه انقدر هول میشم که نگو.منم خیلی مواظبش باش گلم ،خیلی دوستش دارم
مامان نغمه
پاسخ
خدا نکنه گلم... آره والا اینکه نمی تونه بگه خیلی سخته... قربونت برم
فرزانه مامان علی اکبر
25 اسفند 92 21:05
خدا نکنه پسری ما سرما بخوره الهی همیشه سالم باشی عزیزم سال نو پیشاپیش مبااااااااااااااارک
مامان نغمه
پاسخ
مرسی عزیزم برای شما هم مبارک
مامان طاها 0 مامی غزل
26 اسفند 92 8:53
سلام گل نازم - مامان مهربون خوب و خوشی هیراد عزیز دلم خوبه راسش اون رختخواب ها واقعا چیز فوق العاده ای بود عالی بود اونا رو مامان زی زی ( زندایی طاها ) یعنی مامان عروسمون برام درست کرده بود واقعا دسش درد نکنه طاها عاشق اوناست راستی چه جالب ما هم طاها رو دقیقا 13 اسفند ختنه کردیم راسش هنوز هم حلقه نیفتاده و من خیلی نگرانم . حلقه هیراد افتاد ؟؟ چند ر.ز طول کشید ؟؟
مامان نغمه
پاسخ
سلام دوستم... قربانت گلم آره واقعا عالیه... منم حدس زدم آماده نخریده باشی چون ندیدم... دستشون درد نکنه... هیراد 11 اسفند ختنه شدا حلقشو گفتم که از روز 7 کم کم جدا شد و روز 10 بریدم دکتر خودش درش آورد، چون کاملا جدا بود و بیرون نمی اومد...
پرتو
28 اسفند 92 22:22
بهار ثانیه ثانیه می آید… و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد... سال نو پیشاپیش مبارک
مامان نغمه
پاسخ
بهترینهارو برات آرزو میکنم عزیزم
حبه قند
5 فروردین 93 19:36
مامانی نغمه عیدت مبارک عید هیراد جونی هم مبارک انشاله سال جدید واسش سال خوبی و سلامتی باشه مرد خوشگل خاله . حسابی دلمون واسش تنگ شده بیا و ببینیم سفر خوش گذشته.
مامان نغمه
پاسخ
مرسی عزیزدلم... برای شما هم... چشم با عکسای زیاد میام ایشالا
مامان عرفان
6 فروردین 93 16:56
سلام مامی تازه. هول نکن مامانی. اصلا به بیماری فکر نکن. به نی نی قوی فکر کن که توی دلت داره بزرگ میشه. به ما هم سر بزن. بد نیست وبلاگم.سال نو هم مبارک
مامان نغمه
پاسخ
سلام عزیزم... توی دلم نیست دیگه سه ماهه بیرونه
مامان طاها 0 مامی غزل
7 فروردین 93 15:19
سلام عزیزم خوبی سال نو مبارک ایشالله همه همیشه شاد باشی زودی بیا خاطزات عید رو بنویس مامان نغمه
مامان نغمه
پاسخ
سلام عزیزم چشم