پنج ماهگی...
عزیزترین مامان...
5ماهگیت به سرعت برق و باد اومد و رفت... خیلی منتظر این ماه بودم... ماهی که هفتمین روز مقدسش تولد بابا مهدی گلته... که با پنج ماهگی شما همزمان شده بود...
خیلی ناراحت شدم که نتونستم کیک بپزم... اولین ماهی بود که نشد!
ولی عوضش یه کیک خریدم برای جفتتون با دو تا شمع... هر چند کیکه با اینکه از قنادی خوبی هم تهیه شده بود اصلا تازه و خوشمزه نبود...
بازم خونۀ مامان قشنگ اینا بودیم
الهی 120 ساله بشین عشقای زندگی من...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی