هفتمین بیست اردیبهشت...
یه بیست اردیبهشت دیگه...
پارسال خونۀ مامان بودیم... 6 روز بود فهمیده بودیم یه نقطه داره مرکز ثقل زندگی ما میشه...
مثل هر سال لباس عروسمو پوشیده بودم و جفتمون به شما اشاره کردیم..
و امسالم همین اتفاق افتاد... و این بار شما رو توی بغلمون گرفتیم...
هفتمین بیست اردیبهشت... شما توی آغوش ما...
همسر گلم، مهربونم... از اینکه کنار تو هستم و ثمرۀ عشقمون داره روز به روز بزرگتر میشه خوشحالم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی