هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

روزای دو نفره...

1392/9/6 10:28
نویسنده : مامان نغمه
365 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قوی هیکل من!

دیگه ماشاالله معلومه داری بزرگتر میشی مامانم... ضربه که نه، ولی تکون خوردنات که نشون میده جای شما تنگ شده گاهی دل و رودۀ مامانی رو به درد میاره، ولی آی کیف میکنم... قربونت برم شما همینطوری به این کارات ادامه بده من حالم خوبه خوبه خیالت راحت...

این روزا آخرای پاییزه... هر کی منو میشناسه میدونه به حد مرگ سرمایی هستم برعکس همسرجون! ولی خب... این شامل حال امسال نمیشه... امسال من از گرما دارم خودمو خفه میکنم! با اینکه از دیشب شوفاژها هم بالکل خاموش شدن (طفلی مهدی که با تمام گرمایی بودنش سردش میشه!) ولی من بازم از شدت گرما نمی تونم راحت بخوابم! تمام تنم خیس میشه، اونم من که اصلا به عمرم عرق نکرده بودم... نمی دونم چطوری خودمو خنک کنم... گاهی میگم برم توی راهرو بشینم، یا برم پشت بوم! :) همشم می ترسم باد به شکمم بخوره... خلاصه برنامه ای داریم...

این روزا خیلی برام مهمه که دونفره طی بشه... دوست ندارم هیچی خللی توی با هم بودن دوتاییمون وارد کنه... روزایی که دیگه تکرار نمیشن... و ما بعد از طی این مدت سه نفره میشیم (ایشالا) و مطمئنم اگه مهدی اینطور نباشه (که خب آقایون منطقی و عاقلانه فکر میکنن همیشه) من خیلی حسرت خواهم خورد، اگه از این روزا استفاده نکنیم... درکش برای بقیه شاید سخت باشه... شاید لوس بازی بیاد... و شایدهای دیگه... اما خب من خیلی برام مهمه... که توی خونه باشم... به کارای عقب موندم برسم... کارایی که بعد از اومدن هیراد خان به سلامتی، دیگه امکانش نیست یا تا مدتی نیست...

چند روز پیش دختر یکی از دوستای تاپیکی گل، یه ماه جلوتر دنیا اومد... بگذریم که تا ازش باخبر بشیم چه قدر نگران بودیم... خدا رو شکر سلامتن، و فقط نی نی گل به خاطر عجول بودنش توی ان آی سی یو هست، که خب من همش به فکرش هستم و دعا میکنم زودتر به سلامت مرخص بشه...

از خدا میخوام این مدت هم به سلامت طی بشه... فکر و خیال الکی از ذهنم بره... و هیراد به امید خدا سر وقت و ساعت مشخص شده در کمال صحت دنیا بیاد... به بعدش هم زیاد فکر میکنم... به اینکه باید چیکارا بکنم... با مهدی شب و روز راجع بهش حرف می زنیم... به ایده هامون و فکرامون و برنامه هامون... به اینکه باید دوتامون با هم هماهنگ بشیم و هیچی مهمتر از خودمون دو تا نیست... و از خدا میخوام کمکم کنه اگه نظرات مخالف شنیدم از کوره در نرم، و خیلی نرم برخورد کنم ولی در عین حال برنامۀ خودمونو جلو ببریم...

از امشب می خوام عرق کاسنی بخورم... برای اینکه آقا پسر گلمون خدای نکرده زردی نگیره موقع دنیا اومدن... و اینکه شبها سوپ حاوی جو برای زیاد شدن شیر... شب و روز مطالعه کردن این چیزارو هم داره دیگه!

اینم چندتا عکس باقیمونده:

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

فيروزه
6 آذر 92 13:50
اي جونم ايشالا كه اين روزهاي باقي مونده هم به خير و خوبي و خوشي ميگذره و گل پسري به دنيا مياد و زندگي تون رو مملو از خير و بركت و شادي و خوبي ميكنه با قدماي ناز و كوچولوش
مامان نغمه
پاسخ
مرسی دوست گلم از آرزوی خوبت... بوس
مادرانه
6 آذر 92 16:03
شاید هیچکس احساس تورو نفهمه عزیزم ،احساسها با هم فرق دارن وهرکسی هم این دوران رو یه جوردیگه میگذرونه .واقعا سعی کن که حداکثر استفاده از این روزها روبکنی چون یه روزی حتی باوجود پسر گلت دلت برا همین روزا تنگ میشه ....اما خب دیگران هم دلشون برا شما تنگ میشه میخوان شمارو ببینن .....اصلن ناراحت نباش سعی کن فقط به چیزای خوب فکر کنی ...بوووووووووس
مامان نغمه
پاسخ
قربونت برم مهربونم که عاشقتم...
آتا
6 آذر 92 17:47
مبارک هیراد گلی باشه تمام وسایلاش. ولی من با اینکه باردار نیستم خیلی خوب حرفتو درک کردم. به نظرم حق داری و اصلا کارت و خواستت غیر منطقی نیست. یک روزهایی هست ادم دوست داره ثانیه ثانیه زندگیشو انگار ببلعه و برای همیشه توی ذهنش برای خودش ثبت کنه و لذتشو ببره. انشالله این روزها به بهترین نحو بگذره و هیراد گلی به دنیا بیاد و بشه عزیز دل مامان و باباش
مامان نغمه
پاسخ
مرسی از اینکه درک میکنی... واقعا لازمه... مخصوصا روزایی که میدونی بعدا توجه، محبت و هر چیزی ممکنه تقسیم بشه... تا مدتی لااقل! فدای تو
حبه قند
7 آذر 92 13:09
وای هیراد عزیزم اونم این روزها خیلی جاش تنگ و مثل مامانش دیگه دوست داره زودتر به هم برسن. گرما بد چیزیه. خدا به داد من برسه کهتو خرداد و با اون گرما. انشاله همه چیز حل میشه اسباب بازیها هم زیبا بودند.
مامان نغمه
پاسخ
آره بجه طفلی جاش تنگ شده ولی من هی بهش میگم باید دووم بیاری هنوز زوده خرداد باز گرماش زیاد نیست، خودتو اذیت نکن دوستم، ایشالا که طبعت گرم نمیشه... ممنون گلم
هاله
8 آذر 92 14:24
انشاله كه پسرمون سر وقتش ميپره بيرون نگران نباش . هفته چندي به سلامتي؟در مورد زردي هم بگم كه كاسني تاثيري زياد نداره مهم ترين علت زردي اختلاف گروه خوني مادر و بچه باعثش ميشه .روزاي اول بعد زايمان زياد گرمي نخور كه از شيرت وارد بدنش نشه چون پسرا كلا طبعشون گرمه. كدوم بيمارستان راستي زايمان ميكني؟
مامان نغمه
پاسخ
تیکرم بالای وبلاگ هست، دیگه 35 داره کامل میشه... خنکی خوردن هم خیلی موثره، خیلی از دکترا میگن... بانک ملی...
زهرا
9 آذر 92 12:48
خب راست میگی خدایی.این روزهای دونفره برای همیشه تموم میشه تا ایشالا نی نی رو بفرستی خونه بخت....ای جونم فکرکن ...ایشالا که نی نی سروقت خودش به دنیا بیاد .ایشالا سلامت به دنیا بیاد و روزهای گرم سه نفره تون خوشمزه ی خوشمزه مثل پاستیل بشه (چون دیوونه پاستیل هستم این جوری مثال زدم)ایشالا نی نی که به دنیا اومد مایعات زیاد بخور.مایعات برای زیاد شدن شیر خیلی خوبه
مامان نغمه
پاسخ
البته روزای قشنگتری میاد... ولی باید قدر این دو نفره های آخر رو دونست... مزش برای همیشه زیر زبونت بمونه... مرسی عزیزم... مایعات خوبه، جو خوبه، هویج خوبه... این روزا همش در حال جمع کردن اطلاعاتم...
دریا
9 آذر 92 21:26
نغمه جون ان شالله این روزای باقیمونده رو هم به سلامتی میگذرونی و گل پسرتو بغل میگیری عزیزم خیلی اسباب بازی های هیراد نازن مبارکش باشهههههه
مامان نغمه
پاسخ
مرسی گلم از لطفت
lمامی غزل
10 آذر 92 13:30
سلام عزیزم دیگه روز شماری اخره امیدوارم خوب و خوش باشی والا وزن نی نی ر ودیگه از هفته 33 که 2600 بود نمی دونم امیدوارم تپل باشه مراقب خودت باش من 23 اذر خدا بخواد طاها کوچولو ر وبه دنیا خواهم اورد به امید حق
مامان نغمه
پاسخ
باز خوبه شما از هفته 33 ازش بی خبری، من از هفته 30... ماشاالله وزنش خوب بوده دوستم... خدا رو شکر ای جون دلم... بسلامتی الهی... زود بیا از خودت خبر بده ها، ایشالا که عمل خوبی داشته باشی عزیزم
faeze7
21 آذر 92 13:59
آخی... بهتون پیشاپیش تبریک میگم. خوشحال میشم به منهم سر بزنی.
مامان نغمه
پاسخ
مرسی عزیزم
قاصدک
23 دی 93 15:04
عزیزم .. من چند تا ماه رو خوندم .. ولی فکر کردم باید حتما برگردم و از اول برای این پست های قشنگت و این همه مادرانگیت کامنت بذارم و حس خوبم رو بنویسم .. چه اتاق رویایی و قشنگی درست کردین .. چقدر دوست داشتنی و خاصه .. الهی هیراد عزیزمون از تک تک وسایلش با خوشی استفاده کنه .. و ممنونم که آدرس خونه ی مجازی هیراد جان رو بهم دادی )
مامان نغمه
پاسخ
قربونت برم مهربونم از لطفت ممنونم