هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

هفته 30

1392/8/13 18:46
نویسنده : مامان نغمه
324 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشمزه ترین نی نی دنیا!

بی معرفتی منو ببخش... نمی دونی که چقده کار سرم ریخته... و نمی دونی که چقده سنگین شدم! اصلا سخته برام جابه جایی! بلند و کوتاه شدن... راه رفتن... هیچ وقت فکر نمی کردم این طوری بشم! همیشه توی خیالم بود به خاطر سبک وزن بودنم دوران راحتی رو طی کنم اما خودت می فهمی دیگه مامان... که خیلی اذیت میشم از این ور اون ور رفتن... طوری که دیگه محل کارمم ناراحتم میکنه و گفتم که به زور شاید هفته ای یه روز برم سرکار!

ایشالا این مدت باقیمونده هم به سلامتی طی بشه من این سختیارو به جون می رخم...

هفتۀ پیش رفتیم دکتر... من و بابایی... و صدای قلب شمارو شنیدیم و دکتر هم گفت دو هفتۀ دیگه که برای ویزیت بریم احتمالا برام سونو بنویسه که شما رو ببینیم... وای خدا تا اون موقع 3 ماهه که از آخرین دیدارمون گذشته... حتما حسابی تپل مپل و متفاوت شدی دورت بگردم...

تقریبا کارای اتاقت تموم شده... با بابایی باند رولهای دور دیوارهارو هم نصب کردیم... یه روزم از صبح تا ظهر وقت گذاشتیم و عکسای حیوانات فانتزی رو از توی نت با کیفیت بالا پیدا کردیم و بعد توی فتوشاپ پس زمینه براش طراحی کردیم و پرینت رنگی روی کاغذ گلاسه گرفتیم و هر کدوم شدن یه قاب... و البته ما قابشون نکردیم چون اطراف تخت شما بودن گفتیم چوب و شیشه نباشه که یه وقت خدای نکرده نیفته! برای همین با یه ابتکار مقوایی چسبوندیمشون به دیوار که خیلی هم خوشگل شدن...

ایشالا کلا همۀ کارا که تموم شد عکس همه چیزو می ذارم...

کاش برسیم توی این هفته تا روز مهمونی بریم فرشتم بخریم... یعنی باید بشه! :)

عزیزدلم... سکسکه کردنای بامزتو خیلی دوست دارم... وقتایی که جمع و مچاله میشی گاهی دردم میاد اونارو هم عاشقانه میخوام... فقط گاهی ترس میفته توی دلم از این سفت شدنا ولی باز با خودم یاد اون آیه قرآن می افتم و میگم همه چی روبه راهه... همین الانم شما سمت چپ دل مامانی خیمه زدی :) ای ماچ به دست و پاهات که احتمالا اونان :)

راستی هفتۀ پیش خواب مامانی رو دیدم (مامان بزرگ خودم)... خواب دیدم مهمونی سیسمونی شماست، مهمونا اومدن و بینشون مامانی هم هست... سلامت و خوش رو و خوشحال... یه کادوی بزرگ هم دستش بود که به من داد... کلی ذوق کردم که اومده و تعجب که چطور 4 طبقه رو بدون نفس زدن اومده بالا... دلش با ماست عزیزم... مامانی خیلی دوستت داریم...

فعلا برم به بقیۀ کارا برسم...


اینم عکس هفته 30 که شما الان داخلشی:


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

فرزانه مامان علی اکبر
6 آبان 92 9:11
سلام نغمه جون خداروشکر که شماو نینی سالم هستید سیسمونیشم مبارکه


مرسی گلم... قربانت
دریا
7 آبان 92 10:37
سلام عزیزم مرسی که بهمون سر میزنی عزیز دلم
خوشحالم که تو و نی نی هر دو خدا رو شکر صحیح و سالم هستین ان شالله باقی هفته ها رو به سلامت بگذرونی عزیز دلم


مرسی گلم همچنین برای شما