هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

این چند وقت...

1393/5/17 11:15
نویسنده : مامان نغمه
1,853 بازدید
اشتراک گذاری

عمو هادی اینا خونشونو عوض کردن... روز اسباب کشی بهشون سر زدیم ولی بعد از یکی دو ماه تازه فرصت شد بریم دیدن خونشون...

شما هم که خوش اخلاق... خیلی مهربون رفتی بغل عمو ... با زن عمو هم خیلی دوستانه معاشرت کردی قربونت برم...

 

 

 

 

جمعه سوم مرداد ماه هم با مامانی سوسن و بابایی علی و عمه مریم رفتیم پارک نهج البلاغه... در یه اقدام یهویی من لوبیاپلو درست کردم با سالاد و این چیزا و رفتیم و چند ساعتی با هم اونجا بودیم...

 

 

تازگیا بالشتو از زیر سرت برمیداری و کلی باهاش بازی میکنی... تا چشممو این ور کنم با همچین صحنه ای مواجه میشم!!

 

 

اولین باری که برات پوره سیب زمینی درست کردم خیلی استقبال کردی... ولی مثل آدمایی که نمک می خورن نمک دون میشکنن آخرش با پات هی می زدی به کاسه غذات!! آخه این چه کاریه پسرم؟!!!!

 

 

قربونت برم که میشینی و لگو بازی میکنی... البته زمان زیادی رو کلا صرف بازی نمی کنی، ولی همینم غنیمته...

 

 

یه شب با خاله ندا اینا و سوده جون و حمیدرضا جون (دخترخاله و پسر خاله من) رفتیم فرحزاد.. .رستوران مزرعه (که برخلاف دفعه قبل افت کیفیت پیدا کرده بود) و شما داشتی از توی منو غذا انتخاب میکردی خندونک

 

میوه خوردنتو قربون بشم!

 

 

یه شب خواستیم بریم پارک ملت، که خب جای پارک نبود و نشد، بعدش حدود 10 تا رستوران رو رفتیم ولی جای پارک نبود یا اینکه صف داشتن!!! خلاصه رسیدیم به بوفالو... و شما روی میز نشستی و تا تونستی شیطونی کردی...

 

 

وقتایی که بابامهدی ناخوناتو کوتاه میکنه با یه بهت آمیخته با ترس نگاه میکنی... همش دلهره داری الهی فدات بشم کاری نداره که...

 

 

دیروز هم تولد گلشید طلا بود... شما هم که مثل همیشه آقا و خواستنی...

 

در کنار پرنسس نازمون

 

 

قول میدم تند تند بنویسم...

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان عاطفه
16 مرداد 93 11:36
ای جووووووونم هیرادی عاشقه عکساتم هااااااا.مثله همیشه عالیه و فوقالعاده
مامان بردیا اریایی
16 مرداد 93 16:09
سلام ویتون جالبه هیراد جونو ببوسین دوست داشتین به ما هم سر بزنین من همیشه میام پیشتون
مامان ماهان
18 مرداد 93 0:27
آفرین به هیراد جونی که روابط اجتماعی بالایی داره... وبا خودش بازی میکنه...بووووس
مامان بهراد
18 مرداد 93 1:27
آخی چه عکسهای خوشگلی
حبه قند
18 مرداد 93 14:42
ای جانم چه پسر ناز و خوش تیپی آفرین دیگه می شینه. پس چرا نگفتی میشینه. من نخوندم یا یادت رفته مامانی!!! الهی همیشه سالم باشن نی نی ها.
فيروزه
19 مرداد 93 16:28
اي خدا ... با اين عكساش دلم آب شد . عكستون در بوفالو خيلي خوبه
ساينا
19 مرداد 93 17:15
اوه اقا هيرا چه دلبري با زنعموش ميكنه ...به به چه عكسهاي خوشگلي انداختي شاد باشيد هميشه