اولین خریدهای شما
با خاله ندا و مامان قشنگ رفتیم خیابون بهار...
وای که وقتی وسایل نی نی گولانه می بینم روحم می ره... همش تصور میکنم از هر کدوم برای شما خرید کردیم... کالسکۀ مورد نظرمُ نشون مامان قشنگ بنده خدا دادم... آقای فروشنده امکاناتشو برامون گفت و مامان قشنگ هم به خودم سپرد... مثل همیشه... دو تا نمایندگی از این مارک بیشتر توی خیابون نبود که خب جفتشون فقط رنگ سرمه ای داشتن... منم سرمه ای دوست ندارم برات بگیریم خب! این شد که از خیر کالسکه خریدن در اون روز گذشتیم...
رفتیم سراغ محصولات بهداشتی... همه رو مارک چیکو برات گرفتیم... به اضافۀ یه سری وسیلۀ دیگه مثل شیشه شیر ناک که شبیه سینه مادره، پستونک اونت که ارتودنسیه... و بقیه خرده ریزای این شکلی... از هر کدوم گلچین، اونایی که بهترینن...
و یه کتاب به اسم قصۀ من... که از روزی که شما توی بی بی چک اعلام حضور کردی تا پنجم دبستانت رو در خودش جای میده... خیلی دوستش دارم...
خاله ندا هم یه کفش مارک mexx برات خرید که اینقده دوست داشتنیه من همش عکسشو می بینم قربون صدقش میرم! خیلی نازه...
وای که چقده همه چی گرونه عزیزم... اصلا باور کردنی نیست 4 تا شامپو و صابون و لوسیون و اینا بشه فلان مبلغ! مغز آدم سوت میکشه... :)
بابایی که کلی ذوقشونو کرد، همیشه عاشق بوی این محصولات نی نی گولانه بود... حالا که دیگه بیشتر...
مبارکت باشه عزیزم... دست مامان قشنگ مهربون درد نکنه...